دومین مروارید آویناخانم
تقریباٌ یک هفته ای هست که احساس کردم دندون دوم آوینا تو پیله هست. این دندون کنار دندون اولیه و در سمت چپ آن دندون (از طرف آوینا) قرار داره. از دیروز که 7 آبان 91 بود هم سفیدی دندون مشخص شده ولی تا این لحظه تیزیش را احساس نکردم. مبااااااااااااااااارکت باشه عزیزم. عکس هم بعداٌ قرار خواهم داد....و اما آش دندونی را باید بگم چون دوبار قبلاٌ درست کردیم قبل از این که دندون در بیاد و برای اینکه راحتتر دربیاد یکم برای گنجشک ها ریختیم تو پشت بام. یکبار توسط عزیز (مامان خودم) تو روز عید فطر (29 مرداد 91 -4 ماه و 27 روزگیت) و یکبار هم توسط عزیز (مادربزرگ همسرم) مصادف با 9 شهریور 91 (5 ماه و 7 روزگیت) و بعضی ها کادو دادن. صلاح ندونستم دوباره تو شهرمون آش دندونی درست کنم و بقیه را به زحمت بندازم ولی همینجا (تهران) یه آش دندونی که ما بهش میگیم دانک درست می کنم (البته طرز تهیه آش دندونی ما با اونایی که تو سایت ها دیدم متفاوته) و به همسایه ها و اقوامی که تهران هستند و نزدیکمونن میدم. ولی جشنی براش نخواهم گرفت چون احساس می کنم دیگران تو زحمت می افتند برای تهیه کادو. ولی یه کارت دندونی خودم طراحی می کنم براش و روی ظرف های دانک می گذارم همین....
دندون دومی که تو پیله هست با دایره قرمز رنگ مشخص شده...
من تو اتاق بودم شما هم خودت را رسوندی و رفتی سراغ ویترین اسباب بازیهات....
داری میری تو اشپزخونه. تو هفته گذشته هوا یکم سرد شد و همزمان شما هم سینه خیزهات سرعت گرفت. ما هم اول تصمیم به خرید موکت گرفتیم و بعد منصرف شدیم و از همه فرش هایی که داشتیم نهایت استفاده را کردیم و تمام جاهایی که سرامیک بود را سعی کردیم بپوشونیم. فقط قسمت ورودی اشپزخونه یه پله 5 سانتی داره اونجا را نپوشونده بودیم که دیدم میای اونجا میخوای بیای بالا از یه تشکچه برای زمان مجردی های بابا استفاده کردیم و خلاصه خونمون دیدن داره به خاطر ایمن سازی خونه به خاطر شما خونه هفت رنگ شده. راستی هوا هم سرد شده ما تو هفته گذشته بخاریمون را گذاشتیم و شب ها روشن و روزها اکثراٌ رو شمعک و گاهی روشن هست ولی متاسفانه شما علاقه عجیبی به بخاری داری هر چی میگم جیزه می خندی...
بعد از عبور از ورودی اشپزخانه رفتی سراغ پلاستیک گردوها و به اون دست می زنی!!!!
یه اتفاق جالب دیگه هم این بود که بزار اول این رو بنویسم که دیشب هر یک ساعت به یک ساعت پا میشدی و بی قراری می کردی که صد درصد برا دندونته و دوم اینکه صبح انقده بی قراری می کردی که اخر سر با کالسکه بردمت بیرون تا خوابت کردم و اومدیم خونه و همزمان از چند تا مغازه سراغ نخود سیاه گرفتم برای دانکت. یکشون زد زیر خنده و گفت نخود سیاه .منم که اصلاٌ هواسم نبود (شنیدید می گن منو فرستادی دنبال نخود سیاه). فکر کنم فروشنده فکر کرد من سوال بی جایی پرسیدم ولی من واقعاٌ نخود سیاه می خواستم. به مامانم تلفن زدم و گفتم و گفت این جا گیر نمیاد براحتی اخه استفاده دیگه ای نداره جز برای دانکی فکر نکنم براحتی بتونی گیر بیاری!!!!!!
وقتی وجود خدا باورت بشه
خدا یه نقطه میزاره
زیر باورت و یاورت میشه