سال نو مباااااااااااااااارک..
کوچولوی دوست داشتنی ما امسال اولین سال هست که در کنارمون لحظه سال تحویل را سپری می کنی.... پارسال من و شما و بابا مجتبی سه نفری تو خونمون لحظه سال تحویل بودیم... چه لحظه ای بود حول و حوش ساعت ٩ صبح سال تحویل شد... بعد از سال تحویل هر دو به خانواده هامون زنگ زدیم و تحویل سال را تبریک گفتیم ... یادش بخیر... اون روز اخرین روز دوران بارداری من بود.. قرار بود فرداش شما در کنار ما باشی... عزیز و بابا بزرگ و خاله مریم و هانا و مبینا و ملیکا هم تو روز اول عید به جمع ما (بعد از سال تحویل ساعت ٨ شب) پیوستن تا من را راهی بیمارستان کننند و مراقبم باشن... الهی که همشون تنشون همیشه سالم باشه... ...