تولد سه ماهگی آوینا
عزیز دل مامان و باباسه ماهگیتمباااااااااااااااااااارک.
من به عشق دخترمون دیروز خودم دست به کار شدم و برای سه ماهگیش یه کیک کاکائویی خوشمزه درستیدم. البته با پودر کیک آماده های ر ش د .
گلکم هر بار که به آغوشت می کشم هزاران هزار بار خدا را شکرررررررررررر می کنم. بابت تو رحمت آسمانی ای که به ما داده. از خود خودش می خوام که کمکم کنه تا از شما فردی لایق و شایسته برای جامعه بسازم و در تربیتت موفق باشم...
بعد از انداختن عکس از کیکیت بابائی را بیدار کردم و با کمک اون ازت یه سری عکس انداختیم تا برات یادگاری بمونه عزیزم.بعد یه دفعه تصمیم گرفتیم ببریمت پارک. البته این را هم بگم که برای اولین بار بود که میرفتی پارک.لباسات را پوشوندم و فلاکس شما را (چون کوچولویه) پر چای کردم و رفتیم پارک تهرانی.
از شانس یادم نبود شارژ دوربین را نگاه کنم. رسیدیم اونجا دیدم شارژش داره تموم میشه و از اونجایی که نه کالسکه برده بودیم و نه پتو برات. یه چند تا عکس انداختیم و شما هم خوابت می اومد بهانه می گرفتی مجبور شدیم زود برگشتیم. انقدری که فقط یه چای خوردیم.راستی تو راه برگشتن خوابت برد. موقع رفتن هم همچنان به بیرون نگاه می کردی که. آخه ما زیاد بیرون نمیایم از خونه...
عکسات عزیزم تو ادامه مطلبه...