گلکم کارایی که از بدو تولد تا 70 روزگی ات انجام دادی...
دختر گلم می خوام برات بنویسم تا یادگاری برات بمون امروز که 70 روزت شده و 8 خرداد سال 1391 هست تا الان از لحظه تولد چه پیشرفت هایی کردی....
عزیزکم می دونی از شب دومی که بدنیا اومدی شروع کردی به سکسکه زدن. طوری که نیمه شب بود و من هم خیلی خسته تازه از بیمارستان مرخص شده بودیم که به محض اینکه ساعت 2 و 3 نیمه شب شیر خشک را خوردی و آروغت را زدی شروع کردی به سکسکه کردن. از آنجایی که خاله اینا پیشمون بودن و مبینا هم بود من به مبینا گفتم مبینا خاله یادداشت کن بعداٌ ازت می گیرم. مبینا هم یادداشت کرد ولی چه یادداشت کردنی دفترچه خاطراتش را گم کرد...
حالا دیگه صدای اوو را می سازی...
اگر کسی باهت حرف بزنه از ته دل شما هم از ته دل می خندی و با خنده هات جوابش را می دیدی...
وقتی که از کنارت پا میشیم شما هم با چشمات ما را دنبال می کنی...
در پاسخ به صدای بلند از جا می پری. جرأت ندارم وقتی خوابی یه ظرف بشورم. سریع از خواب می پری...
وقتی شروع به حرف زدن می کنی اگر همون حرف هایی که می گی را بهت بگیم ساکت میشی و ما را نگاه می کنی...
از اجسام آویزون خیلی خوشت می آد مثل لوستر - خرس نخ کشت...
اگر تلویزیون روشن باشه تو هم حست باشه به تلویزیون نگاه می کنی...
تو آینه می خندی...
وقتی جات خشک باشه و سیرم باشی حسابی شادی و شنگول و خندون...
از اینکه کسی بزارتت روی پاهاش و تکونت بده لذت می بری و به این شیوه بیشتر می خوابی...
شبا بین ساعت 12 تا2 نیمه شب می خوابی و صبح ها بین ساعت 5 و نیم الی 7 و نیم صبح بیداری ولی دوباره شیر می خوری و می خوابی تا 10 و نیم الی 11 صبح...
مهمتر از همه واکسن دو ماهگی ات را زدی...
قطره ویتامین ا + د ات را خیلی دوست داری هر شب 25 قطره با بابا بهت می خورانیم...
مشتت را ملچ و ملوچ میخوری مخصوصاٌ به محض اینکه موقع شیر خوردن بخوابی و بلافاصله که بیدار شی و منبع تغذیه نباشه سریعاٌ مشتت را می خوری...
70 روزگی ات مبارک...