خندیدن آوینا در آینه
دیروز که داشتم وبلاگت را بروز می کردم شما را تو تشک بازیتون رو تختت خوابونده بودم (طبق معمول) که یک دفعه بیدار شدی و شروع کردی به جیغ و داد و گریه کردن . منم که تحمل گریه کردنت را ندارم. زود زود اینترنت و وبلاگ بروز کردن را بی خیال شدم و اومدم در خدمت دخترک گلم. بعد به خاطر اینکه ساکتت کنم گرفتمت جلوی آینه کمدت. وای چه صحنه جالبی بود شروع کردی قاه قاه خندیدن.منم سریع دوربین را آوردم و این صحنه را شکار کردم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی