چاپ عکس آوینا در مجله کودک سالم ...
دیروز بعداز ظهر خیلی بی تابی می کردی تقریباٌ دو الی سه هفته ای بود که عکست را برای چاپ به سه تا مجله فرستاده بودم. با بی تابی دیروز بعدازظهر شما گذاشتمت تو کالسکه و بردمت بیرون تا بلکه بخوابی و یه کم هم ددر دودوری شدی البته. خلاصه تا یه مسیری بردمت خوابیدی می خواستم برگردم دوباره یه کم بردمت بالاتر تصمیم گرفتم برت گردونم خونه که انگار یه حسی گفت یه سر به کیوسک روزنامه فروشی ها بزنم. ولی راستش یکم سختم بود. اخه با کالسکه اونم تنهایی از خیابون باید ردت می کردم. ولی گفتم حالا تا اینجا اومدم یه سر بزنم. اول جلوی دکه را نگاه کردم مجله کودک سالم را دیدم. بعد برداشتم تا باز کردم دیدم دومین عکس عکس شماست یکم تعجب کردم و ولی خیلی خوشحال شدم. اخه فکر می کنم یا اول مرداد یا ٨ مرداد عکست را ارسال کردم بازم نگاه می کنم می نویسم برات. سراغ دو تا مجله دیگه را هم گرفتم اقای روزنامه فروش داد و نگاه کردم دیدم نه تو اون ها چاپ نشده بود حساب کردم و نمی دونم از اونجا تا خونه را چطوری اومدم. خیلی خوشحال و با عجله ...هزار بار بیشتر قربون صدقه ات رفتم تا رسیدم خونه و عکست را به بابا نشون دادم و بابا هم که دیگه پیازداغش را زیاد کرد در حد اعلا... بعد گفت عکاسش خوب بوده ها. این عکس را تو پارک تهرانی ازت بابا انداخت در حالی که تو کریرت رو کالسکه بودی...
ضمناٌ از مجله کودک سالم بابت درج عکس دخترمون ممنونیم...
دخترم عکس هات را جمعه 30 تیر 91 برای مجله ها فرستاده بودم...