اولین مسافرت آوینا با اتوبوس از ت... به تهران
دختر گلم جمعه ای که مصادف با 19 خرداد سال 91 بود و شما تقریباٌ 2 ماه و 17 روز سن داشتی. اولین مسافرت شما با اتوبوس بود. وای انقدر خانوم بودی که هر چی بگم باز هم کم گفتم. این مسافرت که از ت... به تهران بود ساعت 6 غروب جمعه بود و به مدت تقریباٌ 4 ساعت طول کشید ولی وقتی رسیدیم خونه ساعت 10 و 40 دقیقه شب بود. وقتی ساعت 6 سوار اتوبوس شدیم. و هنوز اتوبوس راه نیافتاده بود شما شروع کردی به گریه کردن. بابا را صدا کردم و بهش گفتم وای تا تهران چه کار کنیم؟! اگر بخواد این جوری گریه کنه؟ گفت نه احتمالاٌ ساکت میشه بگذار من ببرمش پایین. اتوبوس که راه افتاد میام بالا. وقتی رفتی پایین ساکت شدی. اتوبوس که راه افتاد اومدی بالا و یک کم که شیر خوردی خوابت برد در طی مسیر اکثراٌ خواب بودی و وقتی اتوبوس از حرکت می ایستاد بیدار میشدی و نگاه می کردی و شیر می خوردی و میخوابیدی. خلاصه که خیلی خانوم بودی. یه پسر یک ساله هم به نام محمد ارمین و خواهرش هم که کلاس سوم بود با ما همسفر بودن. اون پسره اومد یه کم رو پا بابا نشسته و تو را نگاه می کرد. اسم خواهرش رومینا بود. از ترمینال غرب تا خونه را هم با اتوبوس B.R.T اومدیم خونه. اولش که نشستیم تو اتوبوس دوباره جیغ زدی ولی بعد با شیرخوردن ساکت ساکت شدی. بازم ازت ممنونیم بابت سکوتت...
می خواستم تو اتوبوس ازت عکس بندازم یادم افتاد دوربین تو کیف دستیم بوده و من به خاطر اینکه وسایل زیاد با هم نباشه داخل ساک گذاشتم و اونم تو جعبه بغل اتوبوسه. بابا با موبایلش یه چند تا عکس تو اتوبوس ازت انداخت...بهتریناش این دو تا بودن که برات گذاشتم...
عکس های دختر گلمون تو اتوبوس را می تونید تو ادامه مطلب ببینید...