تو یه خواب 5 ساعت و نیمه چقدر اداها در نیاوردی که؟!
گل دخترم سلام. دیشب نمی دونم چرا انگار دلت درد گرفته بود و همش eh eh می کردی آخه موقعی که دیروز شیر خوردی همون موقع خوابیدی و منم دلم نیومد بیدارت کنم آروغ بزنی نخواستم خواب شیرنت را به هم بزنم. تا اینکه تا ساعت تقریباٌ 2 بیدار بودی. همش کمکت می کردم آروغ بزنی البته آروغ هم زدی خودم یک لیوان عرق نعنا خوردم تا تو با شیر خوردن کمی آروم بشی ولی خوب تا 2 نیمه شب بیدار بودی و بالاخره 2 خوابیدی. ساعت تقریباٌ 5 بود که بیدار شدی و من و بابا را هم بیدار کردی. بهت شیر دادم بازم انگار سنگینت اومده بود یک کم راهت بردم یک مقدار شیر بالا آوردی و خلاصه مجبور شدم همه لباسهات را عوض کنم و جات را عوض کردم و مجدداٌ شیر و بالاخره ساعت 6 و نیم گذشته بود که خوابیدی و تا الان که ساعت حول و حوش 12 ظهر گذشته خواب بودی. فکر کنم خوابت افتاده به روز....
اما تو این خواب تقریباٌ 5 ساعت و نیمه چقدر اداها دراووردی تو خواب. منم که بیکار! از هر شکلی که می خوابیدی عکس انداختم تا ببینی یک روز که می خوابی هزار جور ادا و اصول در میاری... وای الان هم که بیدار شدیییییییییی !!میام پیشت بقیه اش بمونه برا بعد...
دوباره برمیگردم و الان ساعت 1 و 45 عصره. آوینا داری یه خواب خرگوشی می کنی. بالاخره این پست را هم تموم کنم.
دخترم یاد گرفتی که اگر گرمت بود پتو را با پاهات بزنی کنار. خداکنه عزیزم زودتر یادبگیری اگر سردت شد پتو را بکشی رو خودت...
اولش که خوابیدی اینطوری خوابیده بودی...
روند عکس های خواب دخترمون را تو ادامه مطلب ببینید...
اینجا خودت پتو را با پاهات زدی بودی کنار...
و سرانجام بیدار شدی گلم....