آوینا جـانآوینا جـان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره
زیر یک سقف بودنمونزیر یک سقف بودنمون، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
پیوند عــاشقانمون پیوند عــاشقانمون ، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

.::خاطرات خانم کوچولومون::.

13 ماهگیت مباااااااااااااارک عزیزم...

1392/2/1 14:54
387 بازدید
اشتراک گذاری

امید و ارزوم -دخترم ١٣ ماهگیت مبااااااااااااارک...قلب

29 فروردین 91

خیلی دلم برای پارسال این موقع ها تنگ شده چه روزایی بودن...

برات مثل همیشه ارزوی سلامتی داریم و سعادت...

 عاشق ددر شدی و بیشتر با بابا مجتبی میری ددر... من بخاطر زانوهام نباید پله بالا و پایین برم به همین خاطر بیشتر اوقات باید صبر کنی تا بابا مجتبی از سرکار بیاد و غروب شما را ببره بیرون...

به قول بابا مجتبی می گه دلم به حال دخترم میسوزه می گم چرا؟ می گه اخه ددر دخترم فقط تا دم دره و بس...افسوس

این روزها به چیزهای خوردنی قاقا می گویی... به بادکنک و یا هر جسم دواری گونه می گویی.. واژه نی نی را می گی ... البته میگی ای نی نیه... کلمات بابا و مامان را خیلی تو حرفات بکار نمی بری... ددر را واضح می گویی... می گیم اوینا بخاری چیه؟ به اون اشاره می کنی و دستت را عقب می کشی و می گی داخ.....می گم الله اکبر کن دستات را می بری کنار گوشت و ادای الله اکبر را درمیاری...دیگه یادم نمیاد

از بادکنک و توپ خوشت میاد... دائما سیم انتن را درمیاری... تو مرکز بهداشت دیدم نوشته بود برای سن شما بادکنک و پلاستیک وسایل خطرناکی هستن ولی شما خیلی بادکنک را دوست داری...

24 فروردین 92

29 فروردین بهت برای اولین بار هندوانه دادم خوشت اومده بود....

پ.ن.1= هنوز حجم غذای که می خوری خیلی کمه .. بستنی و ماست را دوست داری... بیشتر تمایلت به سمت لبنیات هستش...

از اونجایی که موقع خورد غذا همه جا راه میری مجبورم زیرانداز های بزرگ زیرت بندازم و در نتیجه روزی دوتا زیر انداز را می شورم جالبه که غذا هم نمی خوری!!!!!!!! دیروز که پهنشون کرده بودم رفته بودی از لای این زیرانداز ها اینطوری رد میشدی و میومدی و میخندیدی....

31 فروردین 92

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

سمان مامان آرشیدا
1 اردیبهشت 92 15:47
سلام به آوینای ناز و خوشگل. آفرین به کارا و شیرین زبونیهاش. مامانی قد و وزن 1 سالگیش چقدر بود؟
سمان مامان آرشیدا
2 اردیبهشت 92 2:36
الهام جون آرشیدا هم تو همین مایه ها بود. 9300 با قد75
ماناز
2 اردیبهشت 92 16:03
دوست خوبم سلام .راستی 13 ماهگی گل دختر هم مبارک باشد.چه قدر قشنگ از پیشرفتهای اویناجون می نویسید.اوینا جونم هم حتما بابت زحمتهای مامانی وقتی بزرگ بشه تشکر می کنه.مگه نه عزیزخاله؟

این هم 13 تا گل تقدیم به اوینا جون برای 13 ماهگی اش.

مامان اوینا جون امیدوارم هر چه زودتر پاهایتان خوب شود وبا اوینا جون حسابی گردش کنید.


ممنونم ماناز عزیز


م(خط خطی خوانا)
2 اردیبهشت 92 18:28
ای جوووووووووووووووووووونم اوینا جونی خانمی شده ماشالا
پگاه مامان آرتین
2 اردیبهشت 92 21:11
سلام به آوینا ومامان گلش. عزیزم من خیاروقتی به آرتین دادم که دودندون بالا ودودندون پایین دراومده بود.اونم بدون پوست.کم کم باپوست دادم. کاهو وکرفسم فیبرش روپوست می گرفتم ودرحضورمن یاباباش بهش می دادم تا توی گلوش گیرنکنه. اگه آوینا جون سختشه خیارورنده کن،کاهو وکرفسم آب بگیریاتو سوپش بریز.ولی بهتره کم کم عادتش بدی. ازخیاروسیب بدون پوست شروع کن ودرکنارش باش تا کم کم عادت کنه. بوس برای آوینا ومامان مهربونش
الهه مامان یسنا
3 اردیبهشت 92 0:32
دیگه خانمی شدی واسه خودت. هندونه خوردنت رو قربون عسلمیبینم که شما هم مثل یسنا یه جا بند نمیشین موقع غذاخوردن...
شاه نی نی
5 اردیبهشت 92 18:34
خدا حفظش کنه منم عکس های رزا رو گذاشتم
راحله
7 اردیبهشت 92 19:41
ای جاااانم چقدر کاراش شبیه هوراده! بی خود نیست همزاد هم هستن
دخملی شکلک
8 اردیبهشت 92 17:59
راضیه
26 خرداد 92 14:55
لطفا رمز بدهید


ادرس وبلاگتون؟؟/////