یه روز خسته کننده + اولین تاب بازی...
گل دخترم سلام...
امروز خیلی روز کلافه کننده ای بود برام... خیلی اذیت کردی و مهمتر از اون اینکه خودت اذیت شدی.. همش بهونه می گرفتی ... قرار بود بابامجتبی بعدازظهر بره مراسم تعزیه... به محض اینکه رفت شما بدتر کردی گفتم احتمالا خوابت میاد هر کاری کردم نخوابیدی و بهونه گرفتی حاضرت کردم و بردمت پارک نزدیک خونمون... تو راه همش غر می زدی که از کالسکه درت بیارم .. تا اینکه رسیدیم سوار تابت کردم یکم تاب بازی کردی خیلی از تاب خوشت اومده بود و می خندیدی..
***************************************************
بعد هم چند بار سوار سرسره کردمت.. منتها تا کفشات را پات کردم که راه بری تو فضای پاک یه پسر بچه را دیدی که با توپ بازی می کنه بدو بدو دویدی سمت اون منم با نگرانی که نخوری زمین دستت را محکم گرفته بودم و باهات می دویدم و همینطوری که می دویدی تند تند می گفتی گونه گونه... شما به توپ می گی گونه.. از توپ و بادکنک خیلی خوشت میاد منتها بادکنک ها را تند تند می ترکونیشون... خلاصه موقع برگرشتن هم یه پفک گرفتم علی رغم میلم بهت تا خونه که اذیتم نکنی سه تا پفک دادم خوردی... دوست ندارم بهت پفک بم ولی مجبورم کردی امروز...
بعد که اومدیم خونه هم همش غر زدی .. یکم بهت حریره بادوم دادم ولی با بی میلی نخوردی. منتها خرما را خوردی اونم فکر کنم دیگ گرسنگی بهت فشار اورده بود وگرنه نمی خوردی.. بعدش یک بی بی انیشتین دیدیو حلقه بازی و بالاخره شیر خوردی خوابیدی.. ولی هنوز صدای غرغرهات تو سرم پیچیده حسابی...با همه این اذیتات دوستت دارم مهربونم...
پ.ن.١= دوربین نبرده بودم با گوشیم ازت عکس انداختم....
پ.ن.2= تابت را هنوز تو خونه وصل نکردیم فکر کنم واجب شد با این تفاسیر برای وصل تابت اقدام کنیم .. حداقل یکی از وسایل سرگرم کننده برات میتونه تاب باشه... برای وصلش باید میله بارفیکس بخریم هنوز فرصتش را نکردیم...
پ.ن.٣= وبلاگ ملیکا (خواهرزادهی عزیز و دوست داشتنیم) را داشتم می خوندم از این سه تا خیلی خوشم اومد واقعا به دلم نشست....امیدوارم به دل شما هم بشینه...
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@٢
حــواسمــون بــاشـه...
دل آدما...!!
شیشـه نیست که روی آن...!!
هــــــا کنیم...!!
بعد با انگـــشت قـــ♥ ـلب بکشیم و...!!
وایسیم آب شـــدنش رو تماشــــا کنیم...!!
و کیـــــف کنیم...!!
رو شیشه نـــازک دل آدمـــا...!!
اگـــه قلبــــــ♥ ـــی کشیدی...!!
باید مــــــــردونـه پـــــــاش وایســــتی...
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@٢
من به توانایی او ایمان می آوردم ...
و وقتی حل نمیکرد ...
می فهمیدم ...
او به توانایی من ایـــــمان دارد ... !
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@٢
فاصـــــله ات را ...
با مردم این دور و زمــــانه حفظ کن ... !
ناگهان به ترمز میزنند ...
آنوقت ...
تو "مقصــــــــــــری" ...