آوینا جـانآوینا جـان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره
زیر یک سقف بودنمونزیر یک سقف بودنمون، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره
پیوند عــاشقانمون پیوند عــاشقانمون ، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

.::خاطرات خانم کوچولومون::.

یه روز خسته کننده + اولین تاب بازی...

1392/1/25 19:46
721 بازدید
اشتراک گذاری

گل دخترم سلام...

امروز خیلی روز کلافه کننده ای بود برام... خیلی اذیت کردی و مهمتر از اون اینکه خودت اذیت شدی.. همش بهونه می گرفتی ... قرار بود بابامجتبی بعدازظهر بره مراسم تعزیه... به محض اینکه رفت شما بدتر کردی گفتم احتمالا خوابت میاد هر کاری کردم نخوابیدی و بهونه گرفتی حاضرت کردم و بردمت پارک نزدیک خونمون... تو راه همش غر می زدی که از کالسکه درت بیارم .. تا اینکه رسیدیم سوار تابت کردم یکم تاب بازی کردی خیلی از تاب خوشت اومده بود و می خندیدی..

25فروردین 92

***************************************************

25 فروردین 92

 بعد هم چند بار سوار سرسره کردمت.. منتها تا کفشات را پات کردم که راه بری تو فضای پاک یه پسر بچه را دیدی که با توپ بازی می کنه بدو بدو دویدی سمت اون منم با نگرانی که نخوری زمین دستت را محکم گرفته بودم و باهات می دویدم و همینطوری که می دویدی تند تند می گفتی گونه گونه... شما به توپ می گی گونه.. از توپ و بادکنک خیلی خوشت میاد منتها بادکنک ها را تند تند می ترکونیشون... خلاصه موقع برگرشتن هم یه پفک گرفتم علی رغم میلم بهت تا خونه که اذیتم نکنی سه تا پفک دادم خوردی... دوست ندارم بهت پفک بم ولی مجبورم کردی امروز...

بعد که اومدیم خونه هم همش غر زدی .. یکم بهت حریره بادوم دادم ولی با بی میلی نخوردی. منتها خرما را خوردی اونم فکر کنم دیگ گرسنگی بهت فشار اورده بود وگرنه نمی خوردی.. بعدش یک بی بی انیشتین دیدیو حلقه بازی و بالاخره شیر خوردی خوابیدی.. ولی هنوز صدای غرغرهات تو سرم پیچیده حسابی...با همه این اذیتات دوستت دارم مهربونم...قلب

پ.ن.١= دوربین نبرده بودم با گوشیم ازت عکس انداختم....

پ.ن.2= تابت را هنوز تو خونه وصل نکردیم فکر کنم واجب شد با این تفاسیر برای وصل تابت اقدام کنیم .. حداقل یکی از وسایل سرگرم کننده برات میتونه تاب باشه... برای وصلش باید میله بارفیکس بخریم هنوز فرصتش را نکردیم...

پ.ن.٣= وبلاگ ملیکا (خواهرزادهی عزیز و دوست داشتنیم) را داشتم می خوندم از این سه تا خیلی خوشم اومد واقعا به دلم نشست....امیدوارم به دل شما هم بشینه...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@٢

حــواسمــون بــاشـه...

 


دل آدما...!!

شیشـه نیست که روی آن...!!

هــــــا کنیم...!!

بعد با انگـــشت قـــ♥ ـلب بکشیم و...!!

وایسیم آب شـــدنش رو تماشــــا کنیم...!!

و کیـــــف کنیم...!!


رو شیشه نـــازک دل آدمـــا...!!

اگـــه قلبــــــ♥ ـــی کشیدی...!!

باید مــــــــردونـه پـــــــاش وایســــتی...

 

 

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@٢

 

 

 

وقتی خــــدا را دیدم که مشکلم را حل میکرد ...

من به توانایی او ایمان می آوردم ...

و وقتی حل نمیکرد ...

می فهمیدم ...

او به توانایی من ایـــــمان دارد ... !

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@٢

فاصـــــله ات را ...

 با مردم این دور و زمــــانه حفظ کن ... !

ناگهان به ترمز میزنند ...

آنوقت ...

تو "مقصــــــــــــری" ...

 

 

 
 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مــآمــآنــے
25 فروردین 92 22:21
سپیده از وبلاگ "کودک من"
26 فروردین 92 1:48
وبلاگ "کودک من " مسابقه شماره 7 را تحت عنوان "کودک و کاردستی" برگزار می کند. جوایز این مسابقه : اهدا کتابهای زبان انگلیسی مخصوص کودکان A Book for Ever 1 به همراه CD و در صورتیکه دوستان موفق به دریافت این کتاب در مسابقات قبلی وبلاگ "کودک من" شدند سطح 2 این کتاب به همراه 2 عدد CD به آنها تعلق می گیرد. http://koodakeman91.niniweblog.com/post1719.php
ماناز
26 فروردین 92 1:55
دوست خوبم سلام ممنون که به وبم امدید امیدوارم سال جدید سال براورده شدن تمام خواستهای قلبی تان باشد در مورد سوالتان حتما می ایم وتوضیحات لازم را می دهم .
ریتا
26 فروردین 92 9:03
ای جونم چه ناناز شده با روسری! قالبتو عوض کردی نشاختمت خانومی
فاطمه (مامان محمد سجاد)
26 فروردین 92 12:50
این خنده های نمکی تازه خستگی من رو هم در کرد. خستگی شما که دیگه حتما از تنتون رفته.
این پست رو که خوندم رفتم تاب پسرمو وصل کردم و سوارش کردم کلی، ذوق کرد. خودم هم همینطو


بله عزیزم.... خوشحالم که محمدسجاد عزیز هم لذت برده از تاب سواری...
آتنا مامان روشا یدونه
26 فروردین 92 13:39
سه تا جمله خیلی زیبا و پر معنا بودن . به منم خیلی سفارش میکنن تاپ برای روشا بخر اونم از نوع بارفیکسیش نمیدونم چرا میترسم.


اگر موقع سوار کردنش مراقبش باشی فکر نمی کنم اتفاق خاصی براش بیفته... ما هم هنوز تاب اوینا را وصل نکردیم...
مامان علیرضا
27 فروردین 92 12:46
عزیزم سلام
بچه ها همینن دیگه، گاهی خیلی نق نق میکنن، اما ما مادرها همه جوره میخواهیمشون
راستی میشه کمکم کنی در زمینه خرید بیبی انیشتین؟ به نظرت خوبه براشون؟ شما انگار داری، مفیده منم بخرم؟


دختر من که تا یک ماه پیش خیلی با دقت نگاه می کرد .الان هم دوست داره اهنگ هاش را...من از نمایشگاه تخصصی کودک موقعی که باردار بودم خریدم قیمت روش اونموقع 12000 تومن بود من با تخفیف نمایشگاه فکر کنم 8000 تومن خریدم...
ادرس سایتی که روی جعبه اش زده =
www.parsayeh.com
منا مامان امیرسام
28 فروردین 92 1:54
ااااااااااااای جان که اینقدر خوشحالی از تاب بازی عاااشق موهای خرگوشیتم موش موشک
پگاه مامان ارتین
28 فروردین 92 10:27
عزیزم حسابی حال کردی.خوب بود.دوستون داریم
زهرا
28 فروردین 92 20:06
از این روزای پر از غرغر و خستگی واسه هممون پیش میاد، فقط باید صبوری کرد مثل شما مامان گل آوینا جونی. راستی خانومی شده ها آوینا کوچولوی خوشگل
مامان تسنیم
28 فروردین 92 20:35
من فکر میکنم تو این سن آوینا را باید بیشتر ببری پارک آخه از خونه خسته میشن و بهونه میگیرن تسنیم که روزی یک ساعت میره پارک یا حیاط وگرنه هی میره جلوی در وای میایسته میزنه به در یا کفشاش را میاره میپوشه
مامی آوید
29 فروردین 92 4:33
الهام جون یه وقتایی اینطوری میشن این بچه ها...انگاری بی دلیل فقط نق میزنن و بهونه میگیرن...واقعا کلافه کننده ست این رفتاراشون...حتما یه دلیلی واسه خودشون دارن که ما نمیدونیم... بازم خوبه که اونجا هواتون خوبه و میتونی اینطور مواقع ببریش بیرون...ما که اینجا اینقده هوامون گرمه و همیشه گردوغبار داره که نمیتونیم از این بیرون رفتنا و پارک رفتنا داشته باشیم... چه خوشحاله که داره تاب بازی میکنه...بوسسسسسسسسسسسس واسه دختر خوشگلم
مامان آوینا
29 فروردین 92 11:10
ایشاالله همیشه شاد و سلامت باشه. به نظر من یکی از دلایل غرغر بچه ها اینکه حوصله شون توی خانه سر می ره الان که هوا خوبه بهتره ببریمشون بیرون تا حال و هواشون عوض شه
سمانه مامان آرشیدا
30 فروردین 92 1:37
آخی عزیزم. حال و هواش عوض شد حالش خوب شد بچه. تو خونه حوصلش سررفته بود دیگه. به خصوص که باباش رفت بیرون و اون رو با خودش نبرد.هههههههههه چه خوشحاله توی تاب.
الهه مامان یسنا
1 اردیبهشت 92 14:31
بعضی وقتها بچه ها بی خود و بی جهت غرغر میکنن. خوصله اش سر رفته بوده نمیدونسته چجوری بگه خوب!!!
م(خط خطی خوانا)
2 اردیبهشت 92 18:29
روسریشو ببینید عزیزم چه ناز شده