آوینا جـانآوینا جـان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره
زیر یک سقف بودنمونزیر یک سقف بودنمون، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره
پیوند عــاشقانمون پیوند عــاشقانمون ، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

.::خاطرات خانم کوچولومون::.

دوباره تب...

1391/12/27 14:38
1,505 بازدید
اشتراک گذاری

امروز ٢٧ اسفند ٩١

بعد از برگشت از مسافرت دو روزه به شهرمون چند ساعتی نگذشته بود که متوجه شدم اوینا داغ شده تب داره.. بهش ١٢ شب پروفن دادم ٢ سی سی .. چند بار درجه حرارات بدنش را اندازه گرفتم کمی پایین اومده بود اما صبحش دوباره تب داشت...

با بابا مجتبی بردیمت بیمارستان تخصصی کودکان فهمیده.. اونجا که رسیدیدم تبت ٣٩ بالاتر بود. برات شیاف گذاشتم و لختت کردم تنها یه زیرپوش رکابی با یه شورت عینکی تنت بود تا دمای بدنت بیاد پایین.. دکتر معاینه کرد و گفت تو معاینه ات چیزی نیست برات ازمایش ادرار و خون نوشت ... خدا را هزار مرتبه شکر جواب ازمایش خونت سالم بود ..دکتر گفت نمونه ادرار هم بده ازمایشگاه جواب ازمایش ادرارش هم بیاد ببینیم چیه.تو خونه تبش را با شربت و شیاف کنترل کن...  بماند که با چه مکافاتی ازت نمونه ادرار گرفتم... دیشب بابا مجتبی نمونه ادرارت را برد ازمایشگاه داد ... امروز صبح رفتش گرفت گفت مشکلی نداره جواب ادرارت هم سالمه...من از دیروز بهت استامینوفن دادم دوبرابر وزنت هر ٨ ساعت .. تبت اومده بود پایین. دکتر به بابا مجتبی گفت بود که استامینوفن را قطع کنیم ببینیم باز هم تبت می ره بالا یا نه ..اگر بره بالا دوباره باید ببریمت پیش دکتر....

بهت اب پرتقال دادم استامینوفنت را هم دیگه از ساعت ١١ صبح ندادم... خوابیده بودی... من مشغول انجام کار بودم که متوجه شدم حالت بد شده روی تشکت...(گلاب به روتون بالااوردی تو خواب)...یکم نگرانم کردی.... 

پ.ن.١= خدایااااااااااااا تو این روز های پایان سال کهنه از میخوام همه مریضا را شفا بدی و هیچ بچه ای مریض نشه....

پ.ن.٢= وقتی ازت نمونه خون می گرفت منم همراهت گریه می کردم... نمی دونم من دل ناااااااااااااازکم ... یا همه مادرا اینطورین...

پ.ن.٣= دوباره دغدغه واکسن یکسالگیت را دارم... خدایا دخترم با زدن این واکسن اذیت نشه....

پ.ن.٤= دعا کنید تب اوینا قطع بشه.... مشکل خاصی نباشه...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

فاطمه (مامان محمد سجاد)
27 اسفند 91 14:49
خیلی سخته ببینی بچت تب داره. منم تجربشو دارم.
ایشالا زود زود خوب بشه. ما هم دعا می کنیم.


ممنونم فاطمه جون...
مامان فتانه
27 اسفند 91 15:13
وای الهی انشالله زودزود خوب شه عزیزم...میدونم خیلی برای یک مادر سخته که بچش و مریض و بیحال ببینه پا به پای کوچولوش درد میکشه
مامان امیــــــرعلی ( پســـرکــــ شیطــــون)
27 اسفند 91 15:28
واااااااااااای قربونت برم ایشالا که هیچی نیست و زودی عسل خانم خوب میشه ... حالا که عید تهـــــران نیستید ســــال نو و تولد عسل خاله رو هم من زودتر تبریکــــــ میگم ... اولا امیدوارم سال خوبی داشته باشیـــــــد .... دوما آوینا جونم امیدوارم تولد 120 سالگیتـــــ و جشن بگیــــــــــری.... دوستتون دارم
نازی
27 اسفند 91 15:52
منم تجربه شما رو داشتم حتی بدتر .برای آوینا جون آرزوی سلامتی میکنم.
راحله
27 اسفند 91 17:13
آخی عزیزمممممالهی هیچ وقت دیگه مریض نشی...مریضی بچه ها خیلی سخته! خیلی! ماه پیش هم هوراد 3 روز تمام تب داشت و لب به غذا نمیزد منم شب تا صبح بالا سرش بودم حتی با استامینوفن هم کنترل نمیشد....انشالله که هر چه زودتر حالش خوب شه .سال نو پیشاپیش مبارک امیدوارم سالی سرشار از شادی و خوشی و موفقیت باشه براتونخصوصی داری عزیزم
م(خط خطی خوانا)
27 اسفند 91 19:35
عزیزم انشال زودی خوب شه و تبش قطع شه و دم عیدی خوب و سالم و سرحال و شاد و سلامت باشه و شما هم همینطور
مامان تسنیم
28 اسفند 91 0:52
آن انشاالله که چیز مهمی نیست شایدم باز یه دندون دیگه تو راهه
مامان تسنیم
28 اسفند 91 1:16
الهام جان اشتباهی نظری که برام گذاشته بودی را پاک کردم شیرینی را از همون سایتی که معرفی کردی پختم ممنون پس اگه دیگه وب نمیاین عید و تولد آوینا جوووووون مباااااااارک
ماما
28 اسفند 91 8:56
سلام عزیزم الان حالش چطوره؟ بهتر شده؟
مــآمــآنــے
29 اسفند 91 10:21
الهی بمیرم چرا اخه؟ انشالله که خوب میشه و مشکلی نیست آوینا جون دم عیدی وقت مریض شدن نیست که ، زودی خوب شو عزیزم
راحله
29 اسفند 91 11:40
حال اوینا جونم چطوره؟ بهتر شد انشالله؟
شاه نی نی
29 اسفند 91 12:17
ا ی آنکه به تدبیر تو گردد ایام ای دیده ودل از تو دگرگون مادام ای آنکه به دست توست احوال جهان حکمی بنما که گردد ایام به کام سال نو بر شما و خانواده ی محترمتان مبارک
مامان یسنا
30 اسفند 91 9:50
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن روزهایت رنگارنگ سال نو مبارک . . .
سمان مامان آرشیدا
1 فروردین 92 17:51
آخی عزیزم. آرشیدا هم از دیشب تب داره. ایشاللا که چیزی نیست و خوب میشن. من که فکر کنم سرماخورده چون آبریزش هم داره و عطسه هم میکنه. منم برای آز خونش گریه کردم. فکر کنم همه مامانا همینطورن. ایشاللا چیزیش نیست عزیزم.
زینب السادات(مامان تسنیم)
1 فروردین 92 23:55
تودت مبارک خانوم گل
م(خط خطی خوانا)
2 فروردین 92 3:02
سلامت سعادت سيادت سُرور سَروري سبزي و سَرزندگي هفت سين سفره ي زندگيتان باد سال نو مبارک
مــآمــآنــے
2 فروردین 92 10:17
تولد تولد تولدت مبارک
مامی آوید
8 فروردین 92 18:06
الهی بمیرم چی کشیدی الهام جون خدا همه ی بچه ها رو سلامت نگه داره