پارسا پسر دایی آوینا
البته این تصاویر برای سال 90 پارسا هست . پارسا به آوینا می گه نی نی. پارسا متولد تیرماه سال 89 هستش. که اواخر تیر دو سالگی اش تمام می شه... ...
احتمالا آوینا دوباره یه یک هفته ای نیست...
احتمالا فردا آوینا می ره مسافرت به شهر مامان و باباش. تو پست های قبل گفته بودم که آوینا برای بدرقه چند نفر رفته بود. حالا دیشب مادربزرگ و خاله بابای آوینا از کربلا برگشتن و مادربزرگ و دایی مامان آوینا هم هفته دیگه جمعه میان از مکه. آوینا می خواد بره دیدن اونا...اگه یه یک هفته ای نبودیم فکر نکنید نمیایم اگر خدا بخواد میایم ولی با یه تأخیر یک هفته ای...
تصویر ناف آوینا
آوینا بیشتر شبیه مامانش یا باباش؟
تصمیم گرفتم عکس کودکی خودم و بابای آوینا را بزارم تو وبلاگ آوینا تا با نظرات شما ببینیم آوینا بیشتر شبیه منه یا پدرش؟ ...
من چقدر شیر خشک خوردم؟
من کلاً از روزی که به دنیا اومدن یعنی ٢ فروردین ٩١ تا ٢٥ فروردین ٩١ شیرخشک خوردم یعنی در مجموع ٢٣ روز. از ٢٥ فروردین به بعد مامانم به من فقط شیر خودش را داد و شیر خشک پر... که در کل این ٢٣ روز کمتر از یک قوطی شیرخشک خوردم تعجب نکنید آخه مامان همراه شیرخشک به من شیر خودش را می دادو شیرخشک حالت کمکی داشت که بیشتر شب ها که خیلی گرسنه بودم مامانم ٣٠ میلی درست می کرد و به من می داد و من خواب راحتی داشتم ولی از زمانی که مامانم قطره شیرافزا خورده و ... دیگه نیازی به شیرخشک پیدا نکردم...البته بابام بقیه شیرخشکم را می خورد. تعریف می کنه که بچه بوده خیلی شیرخشک دوست داشته با داییش شیرخشک پسر داییش را می خوردند... ...
از یک ماهگی تا 45 روزگی
2 اردیبهشت یک ماهگی آوینا بود... روز سه شنبه 5 اردیبهشت دومین مسافرت آوینا به شهرمون بود که به منظور رفتن به حمام چهل روزگی صورت می گرفت... آوینا در این مسافرت چهار نفر را راهی مسافرت خارجی کرد. روز یک شنبه 10 اردیبهشت ما برای خداحافظی با خاله و مادربزرگ پدر آوینا به منزل مادربزرگ پدر آوینا رفتیم چرا که مادربزرگ و خاله پدر آوینا قرار بود روز 11 اردیبهشت به کربلا مسافرت کنند...سفرشان بی خطر انشاا... قسمت آوینا خانم ما هم بشه... پنج شنبه روز 14 اردیبهشت هم برای مراسم آش پشت پایی مادربزرگ و دایی مامان آوینا به روستای مادربزرگ آوینا رفتیم چرا که مادربزرگ و دایی مامان آوینا هم راهی سفر مکه شدند . سفرشان بی خطر. انشاا... قسمت آوینا خان...
مابقی روزهای ماه فروردین...
آوینا در حال تشکر از مامانش بعد از شیرخوردن و پوشک عوض کردن ...
امروز صبح وقتی بهت شیر دادم و پوشکت را عوض کردم شروع کردی به خندیدن. من هم دوربین آوردم و چند تا عکس از آن خنده هات انداختم. مامان قربونت بشه با این ناز و اداهات... ...
دومین مسافرت آوینا
آوینا داره میره مسافرت تا شنبه این هفته نه هفته بعد... می خواد بره حمام ٤٠ روزگی را خونه مادربزرگش بره. وقتی برگشت انشاا... مامانش دست پر می آد و وبلاگش را پر می کنه از مطالب جدید و خواندنی ... ...