.::خاطرات خانم کوچولومون::.

ریحانه دوستی دیگر از دوستان دختر گلمون  آوینا خانم هست که تقریباٌ ٤ ماهی بزرگتر از  آوینا هست و متولد ٢٨ آبان سال ١٣٩٠ می باشد و با آوینا هم کلاس می شن... ...

روز 22 فروردین مصادف با 20 روزگی آوینا مادربزرگ مامان آوینا با سوزاندن فندق و گرفتن روغن آن به تقویت مژه ها و ابروی آوینا پرداخت. وای من هی می گفتم مواظب باشید چشم هاشو کور نکنید . مادربزرگم می گفت ای بابا مگه دفعه اوله من همه شماها را روغن فندق مالیدم و ... ...

امروز خواستم دوست آوینا را شاد کنم و عکسی که وقتی کوچک بود و من به دیدن آن رفته بودم ازش انداخته بودم را نشونش بدم امیدوارم با دیدن این عکس یاد و خاطره آن روز برای مامانش تازه بشه... ...

نگاه آوینا در حالی که با او صحبت می کنیم ...   ...

با اینکه من  آنقدر سعی میکنم  آوینا دستش را نخوره بازهم تا غافل شدم دیدم ...       ...

دختر گلمون یک ماهگی ات مبارک. انشاا... عمر مفید و پر برکت همراه عاقبت به خیری داشته باشی... ...

 آوینا پس از رفتن به حمام که برای اولین بار توسط مامانی شسته شده البته با ترس و لرز فراوان...    آرامش در خواب دختر گلمون ... ...

آویناجونم میدونی عزیزم امروز متوجه چی شدم؟! یه چند روزی بود که لثه سمت راست دهنم (ته ته دهنم) کمی ورم کرده بود و دردناک شده بود. همش به بابا می گفتم این روزا باید برم دکتر. فکر کنم دندون آخریم درد می کنه. تا اینکه امروز یک دفعه متوجه شدم یه چیزی از بغل آخرین دندونم در سمت راست دهنم اومده بیرون. با دستم لمسش کردم . دیدم ببببببببببببببببببببله دندون عقلم دراومده. ای بابا دیگه ما باید منتظر در اومدن دندونای شما باشیم تازه دندون عقلمون داره در می آد. اشکال نداره دیگه چه باید کرد . البته اون یکی دندون یه چند سالی بود در اومده بود و دردناک شده بود و نهفته بود که تو دوران عقدمون کشیدم.اما این یکی تازه دراومده... اینم از امروز ... ...